از هنر سوزن و تیغ تا داستان خون و هویت
انجاهیوآ ته آئوکوتوکو/ استاد دانشگاه وایکاتو نیوزلند

انجاهیوآ ته آئوکوتوکو، از زنان مائوری فمینسیت و پژوهشگر در زمینه فرهنگ مائوری است
موکو یا خالکوبی بروی صورت همواره بخشی از فرهنگ بومیان مائوری در نیوزلند بوده است. سنتی که از آن برای زیباترکردن صورت و حتا برای نشاندادن قبیله و جایگاه افراد استفاده میشده است.
ویژگیهایی که این نوع تتو(خالکوبی) را سنتی عمیقتر از تنها مهارت کاربرد تیغ و جوهر بر روی پوست و خون معرفی میکند.
هنگامی که نخستین گروه از اروپاییان از سفر به اقیانوس آرام بازگشتند، داستان اهمیت تتو در میان بومیان قارهی اقیانوسیه و ساکنان جزایر اقیانوس آرام جنوبی، بخش مهمی از روایتهای هیجانانگیز آنها بود.
آنها مشاهدات خود را از نحوهی تتوکردن(خالکوبی) بومیان راپانویی در شرق تا هاوایی در شمال، جزایر ساموآ و تونگا در غرب و حتی آئتیورا در جنوب اقیانوس آرام با هیجان نقل کردند؛ نام این آخری(آئتیورا) در زبان مائوری مترادف همان نیوزلند است.
زبان، اسطورهها و ارزشهای این مردمان بسیار شبیه هم بود. «تتو» یا «تتئو» در میان این مردمان مفهومی مشابه زیورآلات و جواهر داشت که برای زیبا جلوهدادن از آن سود برده میشد. زینتآلاتی که با سوراخکردن، بریدن و تراشیدن پوست و تزریق جوهر به زیر آن نماد پیدا میکرد.
واژهی تتو هم به نوعی برگرفته از صدایی بود که هنگام کوبیدن سوزن و تیغ بر پوست شنیده میشد: «تت... تت... تت...».
واژهی تتو برای نخستینبار در قرن هیجدهم و توسط دریانوردان به ساکنان نیمکرهی شمالی و دنیای غرب معرفی شد.
در ایام باستان، مردان مائوری به منظور نشاندادن پیروزیها و یا برای این که به دیگران نشان دهند به دنیای بزرگسالی گام نهاده اند، صورت خود را با نقشهای ثابت و ماندگاری تتو میکردند که نام سنتی این نوع صورتنگاری «موکو» بود.
معمولا این نقشونگارها از پیشانی شروع میشد و تا گردن و چانه ادامه داشت به نوعی که چهرهی مرد مائوری گویی به ماسکی جدید مزین میشد.
نقشونگارها معمولا الهامگرفته از پرهای پرندگان و خطوطی بود که در مجموع چهره و صورت مرد مائوری را چون جنگجویی بیباک، رهبری خردمند و یا یک شمن(مرد روحانی) پرنفوذ نشان میداد. هر کدام از خطوط موکو بیانگر ویژگی از شجاعت و خصوصیت مرد مائوری داشت. خلق یک موکو فرآیندی بسیار دردناک است به ویژه که اگر به سبک مائوری کوبیده شود.
برخلاف دیگر قبایل جزایر اقیانوس آرام که از ابزاری شبیه شانه برای کوبیدن خطوط و نقشها بر روی پوست استفاده میکردند، در میان مائوریها، از ابزاری شبیه تیغ و چاقوی جراحی برای بریدن پوست و انداختن طرح و نقشه مورد نظرشان بر روی چانه، گونه، مژه و پیشانی استفاده میشد.
هیچ دو نقش موکو شبیه هم نیستند. معمولا برای حککردن موکو بر روی صورت زنان و مردان هم مقررات خاصی وجود داشت.
زنان معمولا مجاز بودند که از میانه پیشانی تا روی بینی و بعد زیر دهان و چانه را تتو کنند. البته اکنون به ندرت در میان زنان مائوری تتو روی پیشانی رواج دارد و بیشتر موکو به محدوده دهان و زیر چانه خلاصه و به روی گردن هم ادامه مییابد.
رایجترین نوع روی چانه است که در زبان مائوری کائوآیی نامیده میشود. گونهای موکو که حتا در زمان سلطهگری کشورهای غربی بر سرزمین مائوریها مرسوم بود.
با وجود این که مبلغان مسیحی تداوم این سنت را دوست نداشتند، یا مهاجران تازه از غربآمده به زنانی که صورتشان موکو داشت دشنام میدادند و یا با خشم و قضاوت به آنها نگاه میکردند، زنان مائوری همواره تتو بر صورت داشتند.
چرا؟ چون این بخشی از هویت زن مائوری بود. راهی برای جلوهدادن صورت اونها، نقشی که توجه بیننده رو به سمت لبها و چشمان زن مائوری جلب میکرد. به ویژه که اگر خالکوب از مهارت هنری بالایی برخوردار بود میتوانست با چینوشکنجهای تتو به صورت زن مائوری هویتی بیهمتا ببخشد. زیبایی و هویتی که با جوهر به زیر پوست صورت رفته بود و همیشگی بود.
صورت خود من اولین بار ۵۰ سال پیش تتو شد. هنگامی که خودم مثل خیلی از کودکان مائوری سعی کردم بر روی بدنم تتو کنم؛ با سوزن و جوهر خودکار.
نقشی که من تتو کردم یک پیکان کوچک بود و یک جمجمه که نشانی از علاقه و پیمان بستن من با داستان مصوری بود که عاشقش بودم. البته اون جمجمه دست آخر به شکل یک حباب درآمد و بعدها هم به کل از روی پوستم خراشیده شد و رفت. در سنین کودکی هم تتوهایی که من داشتم اغلب سطحی و کمعمق کوبیده شده بودند.
این روزها اما جوانترهای مائوری اغلب تتو را با طرحهایی که توسط ماشینهای طراحیشده برای این کار قابل کوبیدن است، انتخاب میکنند؛ معمولا هنگامی که دستاورد بزرگی مثل فارغ التحصیلی یا مدال و مقامی در مسابقات ورزشی کسب کردهاند و میخواهند با حککردن نشانی بر روی بدنشان آن را جاودانه کنند.

مایک تایسون، ریحانا و رابی ویلیامز، چهرههای آشنای دنیای هنر و ورزش که به سبک مائوری خالکوبی کردهاند
مسابقات رقصهای آیینی و رقابتهای قایقرانی سنتی، مکانهایی است که میتوان جوانهای مائوری با نقش و تتوهای جدید را دید. در میان هر دو جنس دختران و پسران هم رواج دارد.
بدنآرایی با استفاده از تتو همچنین راهی برای قصهگویی و روایت یک رویداد است. نقشهایی که بر روی نقاط مختلف بدن از فرق سر تا نوک پا تتو میشوند و هر کدام یادگاری از زمان تولد نخستین فرزند یا مرگ یک عزیز، دستیافتن به موفقیتی بزرگ، سفری مهم به مکانی که نباید فراموش شود و یا رویدادی بزرگی است که باید جاودانه شود.
ملکه مائوری
در ماه اوت سال ۲۰۰۶، «ته آریکینویی دیم ته آتایرانجیکاهو» ملقب به ملکه مائوری پس از مدتها دستوپنجه نرمکردن با بیماری درگذشت.
این برای مائوریها خیلی عذابآور بود؛ برای همین هم هر کسی به روش خودش در بزرگداشت ملکه عزاداری کرد.
در این میان، ۱۶ زن بودند که تصمیم گرفتند به افتخار ملکهی درگذشته، صورتشان را تتو کنند. من هم افتخار داشتم که یکی از آنها باشم. حالا ما حدود ۵۰ زن هستیم که صورتمان را تتو کردهایم. اغلب ما زنان بزرگسالی هستیم که به نوعی در زمینهی برگزاری و زندهنگهداشتن مراسم آیینی قوم خودمان فعالیت میکنیم.
اما مهمتر از همه باید گفت که فلسفهی موکو(تتو بر روی صورت) دربارهی زندگی است؛ دربارهی زیبایی و فریبایی. برای همین هم مشاهدهی آن بر روی بدن موسیقیدانان بزرگی چون رابی ویلیامز و بن هارپر اصلا شگفتآور نیست. اگر چه در برخی موارد این باعث مناقشههای فرهنگی و آیینی میشود و یا اغلب به جای ادای یک سنت قدیمی، تتو نقش مد و زیبایی را برای افراد بازی میکند.
همزمان باید نقش هنرمندان مائوری که حاضر شدند هنر خود را به دیگران بیاموزند را نادیده نگرفت و از همه مهمتر که تتو و موکو متعلق به ماست؛ مربوط به ماندگاری ما؛ مردمان مائوری.
منبع: (اینجا)






























