خواب


روبرتو خواروز
برگردان:مودب میرعلایی

بیدار شدم با تکه‌ای خواب در دستانم 
و نمی‌دانستم با آن باید چه کنم.
پس بدنبال تکه‌ای بیداری گشتم،
برای پوشاندن آن تکه خواب،
اما دیگر نبود،
حالا تکه‌ای بیداری در دستانم دارم
و نمی‌دانم با آن باید چه کنم.

مگر این که دستان دیگری پیدا کنم
که با آنها بتوانم به خواب بروم.

کافه فرهنگ و هنر

اعتراض هنرمندی با به میخ کشیدن خود

 

یک هنرمند روس که در اعتراض به سیاست‌های دولت روسیه پس از لخت‌شدن، خود را در میدان سرخ مسکو به میخ کشیده بود، توسط پلیس بازداشت شد.

پیوتر پاولنسکی بعد از ظهر یکشنبه، ۱۰ نوامبر به مدت یک‌ساعت‌ونیم آلت تناسلی خود را با میخ به زمین دوخته بود.

پلیس پس از بازداشت این هنرمند ۲۹ ساله اهل سن پترزبورگ به او گفت که ۱۵ روز در بازداشت خواهد ماند، اما وی یک روز بعد آزاد شد.

او گفته که اقدامش، بیانی استعاری برای نشان دادن دلمردگی در روسیه بوده است.

منتقدان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، او را متهم می‌کنند که از هنگام انتخاب مجددش در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، بر سرکوب‌های مخالفان افزوده است.

آقای پاولنسکی که برای اقدام اعتراضی خود «روز پلیس» را برگزیده بود، در بیانیه‌ای گفته است: «وقتی مقامات، کشور را به زندانی بزرگ تبدیل کرده‌اند، آشکارا از مردم دزدی می‌کنند و با آن پلیس و دیگر سازمان‌های امینتی را قدرمتمندتر می‌کنند، جامعه استبداد را می‌پذیرد و منافع خود را فراموش می‌کند و با بی‌تفاوتی، به پیروزی پلیس دولتی کمک می‌کند.»

بر اساس وب‌سایت خبری روسی «گرانی»، اقدام دلخراش این هنرمند در مقابل آرامگاه لنین در میدان سرخ، توسط ویدئویی ضبط شده و به صورت آنلاین قابل دسترس بوده اما پس از مدتی در شبکه‌های اجتماعی روسیه مسدود شده است.

وب‌سایت خبری روسی تی وی راین گزارش کرده که قاضی مسئول رسیدگی به پرونده پاولنسکی گفته که مدارک مربوط به پیوتر پاولنسکی به صورت ناقص ارائه شده و هنوز مشخص نیست که آیا او مجددا بازداشت می‌شود یا نه.

آقای پاولنسکی در ماه ژوئیه پارسال نیز در اعتراض به حبس اعضای گروه موسیقی پوسی رایوت در مقابل کلیسای کازان در سن پترزبورگ لب‌های خود را دوخت.

او همچنین در ماه مه امسال، در مقابل پارلمان این شهر بدن برهنه خود را با سیم خاردار پوشاند.

منبع: (اینجا)

اثری از فرانسیس بیکن رکورد «جیغ» ادوارد مونک را شکست

اثری از فرانسیس بیکن، نقاش ایرلندی رکوردی تازه در تاریخ حراج آثار هنری به جای گذاشت. این اثر که سه قطعه را دربرمی‌گیرد، به مبلغ ۴/۱۴۲ میلیون دلار به فروش رفت. رکورددار قبلی، تابلوی «جیغ» اثر ادوارد مونک بود.

  

شامگاه سه‌شنبه (۱۲ نوامبر/۲۱ آبان) اثری سه‌قطعه‌ای از فرانسیس بیکن، نقاش صاحب‌نام ایرلندی موفق شد رکوردی تازه در عرصه‌ی حراج آثار هنری به جای گذارد.

خانه حراجی کریستی در نیویورک امید داشت که از فروش این اثر ۹۰ میلیون دلار حاصل شود. این خود رکوردی تازه در فروش آثار بیکن محسوب می‌شد. حاصل حراج اما در نهایت از سطح انتظارات به مراتب بالاتر بوده و اثر مزبور به مبلغ ۱۴۲ میلیون دلار و ۴۰۰هزار دلار به فروش رفته است.

این اثر که سه تابلو را در بر می‌گیرد «سه اتود از لوسین فروید» نام دارد. لوسین فروید که خود یکی از نقاشان مطرح بریتانیایی محسوب می‌شود، از نوه‌های زیگموند فروید، روانکاور مشهور بوده است.

رکورد حراج آثار هنری تا پیش از این در اختیار تابلوی «جیغ»، اثر معروف ادوارد مونک، نقاش نروژی بود که حدود یک‌ونیم سال پیش به مبلغ ۱۲۰ میلیون دلار فروخته شده بود.

فرانسیس بیکن در سال ۱۹۰۹ در ایرلند به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۲ در اسپانیا از دنیا رفت. او یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم میلادی محسوب می‌شود. انسان و بدن او از جمله موضوعات محوری است که بیکن در آثارش بیش از همه به آن پرداخته است.

وی در آخرین مصاحبه‌ای که پیش از مرگش انجام داد، از جمله گفته بود: «من در زندگی‌ام جنگ‌های بسیار زیادی را تجربه کردم.» رد پای سایه‌ی جنگ و تاثیر آن بر سرنوشت انسان‌ها در آثار این نقاش ایرلندی به خوبی مشهود است.

درخور توجه آن که فریاد یکی حالت‌هایی است که مورد توجه این نقاش قرار داشته و یک‌چهارم چهره‌هایی که در آثار وی دیده‌ می‌شوند، دهانی باز دارند و یا در حال فریاد کشیدن هستند. بیکن در طول زندگی خود حدود ۱۳۰ اثر هنری به جای گذاشت.

 منبع: (اینجا)

...

حیف شد به تو پرداختم
تو ادامه‌ی داستانی بودی
که سال‌ها پیش تمام شده بود.

رسول یونان

سهم من

سهم من از کودکی تنهایی‌ها و بی‌کسی
سهم من از کودکی گریه‌های یواشکی
سهم من از کودکی دیدن خستگی و غم‌های پدر
سهم من از کودکی دیدن گریه‌های مادر
سهم من از کودکی آوارگیم از وطن
سهم من از کودکی غریبی در شهر دیگر
سهم من از کودکی طعنه‌ی مردم برای آوارگیم
سهم من از کودکی آروزهای خیلی الکی
سهم من از کودکی آه بی‌هویتی
سهم من از کودکی نداشتن هیچ عروسکی
سهم من از کودکی چرخوندن یک زندگی
سهم من از کودکی چرخیدن تو خیابونا

صفیه سعیدی، مهاجر افغان، 12 مهر 92

هر روز

آسمان آبی، زندگی زیبا؛ و من چشم‌هایم را هر روز در چشم خورشید باز می‌کنم و لبخندش را می‌بینم. خدایا میان این‌همه زیبایی چرا بعضی از مردم دل ما را می‌شکنند.

منیره سعیدی، دانش‌آموز سال آخر دبیرستان، مهاجر افغان

تصاویر گمشده


کشتار چند صدهزار نفری خمرهای سرخ در کامبوج بارها دستمایه‌ی فیلم‌های مستند و داستانی بوده است.

اما این بار ریتی پان، فیلمساز کامبوجی مقیم فرانسه روایت شخصی خود از این ماجرا را در فیلم «تصاویر گمشده» که در جشنواره‌ی لندن به نمایش درآمد به گونه‌ای مستند/داستانی برای تماشاچیان روایت کرد.

تمهید دیگر ریتی پان استفاده خلاقانه از عروسک‌های گلی بی‌تحرکی است، که گویی حکایت آدم‌هایی مسخ شده در برابر قدرت مطلق شر در این رویداد اواخر قرن بیستمی است.

یکی از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های فیلم «تصاویر گمشده» صحنه‌ای است که بارها و بارها بر روی یکی از شخصیت‌های عروسکی فیلم خاک ریخته می‌شود. انگار او را بارها در جلوی چشم مخاطب زنده به گور می‌کنند یا تصویری ذهنی است که کارگردان در ذهن خود سالیان متمادی مرور کرده است.

در تصاویر مستند فیلم، پنوم پن تا پیش از برقراری رژیم کمونیستی شهری پر از جنبش و جوش و شادی و موسیقی است. اما در نماهایی که چهار سال بعد این شهر را نشان می‌دهد، شهر خاموش و خالی از حضور مردم است.

نماهایی از فیلم که آدم‌ها را در اردوگاه‌های کار اجباری همچون زنجیره‌های انسانی خاموش و مغلوب قدرت مستقر نشان می‌دهد، به روشنی مردمی را نشان می‌دهد که از فردیت تهی و به یک جمع بی‌نام و نشان تبدیل شده‌اند.

در این نماها مردم شهرنشین برای برقراری آرمان شهر خیالی که برادر شماره‌ی یک، پل پوت، و دیگر اعضای ارشد خمر سرخ در پی ساختن آن هستند، شبانه‌روز کار می‌کنند و برای زنده‌ماندن تنها روزی پنجاه گرم برنج برای پنج نفر، بعد هفت نفر و سپس یازده نفر تحویل می‌گیرند.

در این میان، جادوی تصاویر ثبت‌شده از آن دوران هم به کمک بازسازی و یادآوری تاریخ می‌آید، تصاویر فیلمبرداری شده از از مردم عادی غوطه در کار اجباری و فقر و فلاکت در کنار مراسم تبلیغاتی خمرها و شادی آن‌ها از حضور پل پوت و دیگر اعضای ارشد خمرها.

فیلمبردار این تصاویر، بعدها در تسویه‌های درونی خمرها کشته می‌شود اما نگاتیوهایش باقی می‌ماند تا شاهدی بر تاریخ و زندگی‌های ویران‌شده اما فراموش نشده باشد.

نکته‌ی قابل توجه دیگر فیلم «تصاویر گمشده» استفاده نکردن کارگردان از تصاویر قتل عام‌ها یا اسکلت‌های کشته‌شدگان کامبوجی‌ها است که بارها و بارها در گزارش‌های تصویری این ماجرا نشان داده شده‌اند.

او با فاصله‌گیری هوشمندانه از تکرار کپی‌وار حادثه و تبدیل آن به روایت شخصی سعی می‌کند که از این رخداد، آشنایی‌زدایی کند.

ریتی پان که پیش از این نیز فیلم‌هایی درباره‌ی جنایت‌های خمرهای سرخ در کامبوج ساخته بود، در این فیلم، روایت هنرمندانه‌ای ارائه می‌دهد که تکیه آن فقط بر مضمون فیلم نیست.

فیلم تصاویر گمشده جایزه بهترین فیلم بخش «نوعی نگاه» جشنواره‌ی کن ۲۰۱۳ و بهترین فیلم بخش آسیای جشنواره‌ی پوسان را به دست آورده است.

خمرهای سرخ

خمرهای سرخ از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکومت می‌کردند. آن‌ها با پیاده‌کردن افکار خود در صدد ساختن آرمانشهری زمینی بودند.

اما نتیجه‌ی حکومت خمرها ویرانی نظام اداری ـ اقتصادی کامبوج و کشتار بیش از یک‌میلیون‌وهشت‌صدهزار نفر از جمعیت هشت میلیونی کامبوج بود.

آن‌ها با اعلام سال صفر ایدئولوژیک، دانشجویان، استادان، مهندسان، تجار، لائوسی ها، ویتنامی‌ها را مخالف انقلاب و خلق می‌دانستند و با تخلیه‌ی شهرها از آن‌ها و فرستادنشان به مزارع و روستاها در پی ساخت کامبوج جدید بودند.

رهبری خمرها را پل بوت بر عهده داشت که تحصیلکرده‌ی فرانسه بود و افکار مارکسیستی ـ مائوئیستی داشت.

حکومت خمرهای سرخ سرانجام با ورود نیروهای ویتنامی در سال ۱۹۷۹ به این کشور سرنگون شد.

ریتی پان

متولد سال ۱۹۶۴ کامبوج در ۱۹۸۰ از فرانسه درخواست پناهندگی کرد و در این کشور به تحصیل و سپس داستان‌نویسی و فیلمسازی روی آورد.

او تاکنون فیلم‌هایی همچون «یک بعد از ظهر بعد از جنگ» ۱۹۹۸، «اس ۲۱ : ماشین کشتار خمرهای سرخ» ۲۰۰۳، «تئاتر سوخته» ۲۰۰۵ و «دوچ: همه‌کاره‌ی کوره‌ی آتش جهنم» ۲۰۱۱ را ساخته است.

منبع: (اینجا)

عکسی که رابرت کاپا را معروفترین عکاس جهان کرد

رابرت کاپا، عکاس پرآوازه‌ای که ۲۲ اکتبر امسال صد ساله شد، الگویی کامل برای تمام عکاسان خبری است که با به خطر انداختن جان خود، جهانیان را از رویدادهای ماتم‌بار خبر می‌کنند.

عکاسان بسیاری بر رویدادهای پر قهر و خشونت قرن بیستم شهادت دادند، اما مشهورترین آنها رابرت کاپا بود که از میدان‌های شقاوت و کشتار هزاران عکس با خود آورد. دوربین او نیز سرانجام در سال ۱۹۵۴ در غوغای میدان جنگ از دست او به زمین افتاد.

معروف‌ترین عکس کاپا و شاید سراسر تاریخ عکاسی جنگی، تصویر مرد مسلحی در لحظه تیر خوردن، بارها از سوی پژوهشگران زیر سؤال رفته است. برخی از کارشناسان در صحت و اعتبار این عکس تردید کرده‌اند. اما اکنون سندی تازه این ابهام را تا حدی روشن می‌کند.

گفته می‌شود که عکس نمی‌تواند در مکان و زمان یادشده گرفته شده باشد. عکس ظاهرا به تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۳۶ در دشت سرو موریانو گرفته شده است. گفته می‌شود که در روز یادشده درگیری خاصی در محل مذکور روی نداده است.

در عکس سربازی مسلح اما بدون یونیفورم دیده می‌شود. بسیاری از افراد داوطلب که در برابر حملات نیروهای فالانژ به رهبری ژنرال فرانکو، از جمهوری اسپانیا دفاع می‌کردند، افراد عادی بودند که بیشتر به لایه‌های محروم جامعه تعلق داشتند.

در عکس مردی با لباس ساده و حتی ژنده دیده می‌شود که قطار فشنگ به کمر دارد و در دست تفنگی کهنه گرفته است. بدن مرد تا شده، دست حامل تفنگ از بدن دور شده و سر مرد به شدت به عقب خم شده است. همه چیز بر این دلالت دارد که مرد در همان لحظه تیر خورده و لحظه بعد به زمین خواهد افتاد.

باید به این واقعیت نیز توجه داشت که در میان بیش از هفتاد هزار عکسی که از کاپا باقی مانده، نگاتیو عکس یادشده وجود ندارد. بسیاری گفته‌اند که عکس کاپا نه تصویر یک رویداد واقعی، بلکه بازسازی صحنه‌ایست که او احتمالا در اسپانیا دیده و کوشیده آن را «حقیقی» جا بزند.

به تازگی در آرشیوی کهنه، گفت‌وگویی یافت شده است که صحت و سندیت عکس کاپا را تقویت می‌کند. این مدرک را «مرکز بین‌المللی عکاسی» به مناسبت صدمین سالگرد تولد کاپا منتشر کرده است.

 

کاپا در اکتبر ۱۹۴۷ در گفت‌وگویی با رادیوی NBC درباره نحوه گرفتن عکس «سرباز تیرخورده» توضیح داده است. او می‌گوید که در جریان جنگ داخلی اسپانیا، یک بار با حدود بیست سرباز ارتش جمهوریخواه در سنگری گیر افتاده بود. سربازان به تفنگ‌هایی فرسوده و کهنه مسلح بودند، درحالیکه با آتشبار شدید نیروهای مجهز فاشیست روبرو شده بودند و زیر تیربار مسلسل یکی یکی به قتل می‌رسیدند.

به گفته کاپا نفرات مسلح مدافع جمهوری چند بار سعی کردند با نزدیک شدن به جایگاه مسلسل سنگین، شلیک آن را متوقف کنند، اما هر بار تیر خوردند و به زمین غلطیدند. «سرانجام موقعی که چهارمین فرد مسلح کوشید از سنگر به طرف مسلسل برود، من در مخفیگاهی که بودم دوربین را بالای سر گرفتم و بدون آن که صحنه را ببینم دکمه را زدم و عکس را گرفتم.»

کاپا می‌افزاید: «من در آنجا هیچوقت عکس‌هایی را که گرفته بودم نمی‌دیدم، بلکه همه را یک‌راست به دفتر خبرگزاری می‌فرستادم. وقتی از اسپانیا برگشتم عکاس خیلی معروفی شده بودم، به خاطر همان عکسی که با دوربین بالای سر از مردی در لحظه تیر خوردن گرفته بودم.»

نوار صدایی که به تازگی منتشر شده، تنها سند «زنده» از مشهورترین چهره در میان عکاسان خبری جهان است.

بهترین عکاس جنگی

رابرت کاپا، بانام واقعی آندریی فریدمان در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۳ در مجارستان به دنیا آمد. با سفر به آلمان، در برلین خبرنگاری و عکاسی آموخت.

با قدرت گرفتن رژیم نازی در آلمان او به فرانسه رفت و مدتی در یک آتلیه با هانری کارتیه برسون، عکاس نامی، کار کرد.

در جریان جنگ داخلی اسپانیا از ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ چند بار برای تهیه عکس و خبر به اسپانیا رفت و به خاطر عکس‌های زنده و گویا از صحنه‌های نبرد و مقاومت مردم، «بهترین عکاس جنگی دنیا» لقب گرفت.

در جنگ جهانی دوم در امریکا به کار عکاسی خبری ادامه داد و بارها در کنار ارتشیان امریکا به صحنه‌های نبرد اعزام شد. پس از پایان جنگ به همراه چند عکاس دیگر، در پایه‌گذاری بنگاه عکاسی ماگنوم، مشارکت کرد.

رابرت کاپا در ۲۵ مه ۱۹۵۴ در جریان تهیه عکس از حملات نیروهای ارتش فرانسه به ویتنام، در جریان اولین جنگ هندوچین، به ضرب گلوله از پای در آمد. هنگام مرگ ۴۱ سال داشت.

منبع: (اینجا)

بیشتر بخوانید: (اینجا)

آلبوم عکس‌هایی از رابرت کاپا در باربیکن لندن (اینجا)